شهید علی عبدالهی
11 مرداد 1395 توسط حديثه براهيمي
تو رفتی پدر ، من ماندم و شب هایی که از تنهایی خوابم نمی برد
تو رفتی و من ماندم با حسرتی زیاد از نشستن بر روی شانه هایت…
بچه های همسایه میگویند که تو دیگر بابا نداری هرچقدر هم به آنها گفتم
که بابای من شهید شده و شهیدان زنده اند باز می گفتند که بابای تو مرده است.
بعضی هاشون هم مگیفتند که بابای تو برای پول کشته شده است
باباجان تو رفتی و ما ماندیم با طعنه های مردم اصلاً ولش کن
راستی بابا سلام من را هم به حضرت زینب(س) برسان
راستش را که بخواهی ،من خیلی دوست دارم مدافع حرم شوم.