عاشقان حرم

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهید میلیاردر عراقی

31 شهریور 1395 توسط حديثه براهيمي

مدافع حرم میلیاردر عراقی ، حال باز بگویند مدافعان برای پول می روند …!

شهادت ” کنعان سالم داوود العاشور” یکی از فرماندهان تیپ حضرت علی اکبر (ع)

در نبردهای حاشیه شهر فلوجه واقع در استان الانبار عراق با موجی از واکنش ها مواجه

شده است . وی فرزند سالم العاشور يكي از بزرگترین میلیاردرها در کشور عراق است ،

که صاحب دهها هتل و شرکتهای تجاری متعدد در استانهای مختلف عراق همچون بصره و

شهر دبی در کشور امارات متحده عربی است . گفته می شود شهید کنعان پیشنهاد های

مکرر پدرش برای مدیریت این شرکتها را نپذیرفته و برای مبارزه با گروه تروریستی تکفیری

داعش به جبهه های نبرد فلوجه شتافته بود. پیکر این فرمانده شهید عصر روز گذشته پس از

طواف در حرم امام علی (ع) و امام حسین (ع) در قبرستان وادی السلام نجف به خاک سپرده

شد … روحش شاد و راهش پر رهرو باد .

 1 نظر

اولین و اخرین تماس

03 شهریور 1395 توسط حديثه براهيمي

** اولین و آخرین تماس

در سوریه فقط یک بار زنگ زد و گفت ببخشید که دیر تماس می‌گیرم به ما یک کارت تلفن می‌دهند و فقط می‌توانیم با یک شماره تماس بگیریم. من به همسرم زنگ می‌زنم حال شما را از او میپرسم، گفت مادر ناراحت نشی، گفتم نه مادر فرقی ندارد فقط خبر سلامتیت رو بده اتفاقا به همسرت زنگ بزن که چشم انتظار است. همان یک بار زنگ زد تا از اینکه نمی‌تواند تماس بگیرد دلجویی کند.

خانمش بعدها به من گفت تعجب می‌کردم چرا اینقدر دلت شور افتاده، این ماموریت مثل بقیه ماموریت‌ها بود ولی من واقعا دلشوره داشتم، انگار الهام شده بود این سفر را برود برنمی‌گردد.

صبح تاسوعا وقتی به شهادت رسید ما در خانه بودیم. پسر خواهرم از طریق تلگرام باخبر شده بود. روز تعطیل از سمنان به سمت تهران راه می‌افتد و به خانواده می‌گوید فکر کنم محمد حسین زخمی شده است. برادرم و همه فامیل در سمنان و شاهرود از طریق تلگرام با خبر شدند. همان روز الهه تعریف کرد دیشب خواب دیدم محمد حسین شهید شده است. گفتم خب خوبه خواب زن برعکس میشه و محمد حسین زنده است!

 نظر دهید »

عجب غمی به سیما دارد

16 مرداد 1395 توسط حديثه براهيمي

بسم رب الشهدا…
حسرت و حیرت اونجاست که صبح، خسته از شیفت برمیگردی و وقتی اولین امواج wi-fi به تلفن همراهت رسید

پشت سر هم صدای هشدار پیام تلگرام رو. میشنوی و کنجکاو میشی که کی میتونه باشه

بین این همه کانال و گروه که بی صدا شدن(Mute)!!!
اولین لینک رو باز میکنی و یهو خشکت میزنه!میمونی با یک دنیا حیرت!
حیرت از خبر شهادت هم دانشگاهیت که هم ورودی خودت هم بوده…آن هم شهید به توان دو!شهید مدافع حرم!
آن هم در سرنوشت سازترین نبرد این روزها!در حلب!
من مانده ام و یک دنیا حسرت!
 حسرت که چقدر آدم ها نزدیک اند به شهادت و نظر کردن به وجه الله و ما چقدر بی لیاقتیم…
کم کم زمزمه های کوته فکران شروع میشه که چند گرفته!!؟!!
آی آدم هایی که میگین مدافعان حرم بخاطر پول رفتن! خون بهای خودتون چند؟!؟!

 1 نظر

بندگی

16 مرداد 1395 توسط حديثه براهيمي

در صحنه ی زندگی!
اگر مراقب لوکیشن دل نباشیم؛
قطعا شهادت کات میخوره…

نه این که کارگردان(خداوند) کات بده!
خودمون تو نقش بندگی جا نیفتادیم…
خودمون!
میدونیم! شنیدیم! خوندیم!
دیدیم! از شهدا…
اما باز کار خودمونو میکنیم…
الهی منم را؛
تو ما کن…
.شهادت برا تنبل ها نیست!
برا شاگرد مشروط شده ها نیست!

 

 نظر دهید »

شهید مسلم خیزاب

20 تیر 1395 توسط حديثه براهيمي

شهر گنبدهای فیروزه‌ای میزبان شهید مدافع حرمی است که سعادت ابدی را بر زندگی چند روزه دنیوی ترجیح داد و در نهایت نیز در آستانه عاشورای حسینی، به افتخار حسینی شدن دست یافت تا ما جاماندگان زمزمه کنیم ای عاشق راه حسین، ای سربلند میدان بصیرت، ای یاور ولایت و ای مدافع حرم اهل‌البیت، شهد شیرین شهادت گوارایت باد.

*شیرزنی که رسالت زینب‌وار بر عهده گرفت

مسلم خیزاب به آرزوی دیرینه‌اش که همانا شهادت و وصال معبود بود، دست پیدا کرد و همسر وی امروز زینب‌وار رسالت پاسداری از خون این شهید بزرگوار و تحقق خواسته وی مبنی بر ولایت‌داری و تبعیت محض از مقام عظمای ولایت را بر عهده گرفته است.متانت خانم رنجبر در طول گفت‌وگو و صبر و طاعتش در غم از دست دادن شریک زندگی 11 ساله و پدر فرزندش نشان می‌دهد که این شیرزن در قبال سرخی خون همسرش، رو سفید خواهد شد.همسر شهید مسلم خیزاب به یادآوری وداع آخر با او پرداخته و می‌گوید: حدود 60 روز قبل بود که وی راهی سفر شد؛ از قبل می‌دانست که سرنوشت شهادت در انتظار اوست و وصیت کرده بود در گلستان شهدا و نزدیکی‌های مزار شهید حسین خرازی به خاک سپرده شود.نخستین بار در مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب مرا خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت اگر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی. من هم در جواب گفتم رضایت دارم بروی و ان‌شالله صحیح و سلامت بر می‌گردی اما وی تاکید داشت که شهید می‌شود.وی به وداع شهید با یارانش در گلستان شهدا نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: سر قبر شهید تورجی‌زاده که رفتیم، دقایقی با این شهید آهسته درد و دل کرد و گفت: آمین بگو؛ من هم دستم را روی قبر شهید تورجی‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیر اما همسرم دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم، پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم.

*جواز شهادتش را از شهدای غواص گرفت

مراسم تشییع شهدای غواص و بازگشت پرستوهای مهاجر به وطن، شهید خیزاب را برای پیوستن به کاروان شهدا هوایی کرده و لحظه‌شماری می‌کرد

ادامه »

 نظر دهید »

عاشقان حرم

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • سیره شهدا
  • راز شهید
  • پرواز تاافلاک
  • تلنگر
  • دختران چادری
  • شهید عبدالهی
  • سربازان روح الله
  • بندگی
  • شهدای حرم
  • زندگینامه شهید محمد حسین میردوستس
  • اولین واخرین تماس
  • بدترین لحظه
  • وصیت نامه شهید

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
. پرده
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس