عاشقان حرم

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بدترین لحظه

03 شهریور 1395 توسط حديثه براهيمي

بدترین لحظه زندگی یک مادر

پای تلویزیون بودیم. حالا همه فامیل به من زنگ می‌زنند حالم را می‌پرسیدند. یکهو بلند شدم به همسرم گفتم چطور شده همه امروز به ما زنگ میزنند؟ با اینکه همیشه تماس می‌گرفتند ولی انگار این زنگ‌ها خاص بود. دلشوره به دلم افتاد. زنگ زدم به همسر برادرزاده‌ام. پرسیدم شوهرت کجاست؟ گفت راه افتاده بیاید تهران. خودش از ماجرا خبر داشت. با صدای بلند پرسیدم چه اتفاقی افتاده که می‌خواهد بیاید تهران؟. شماره برادرزاده‌ام را گرفتم. پرسیم کجایی گفت مسجد سمنان هستم. گفتم: برای چی داری میایی تهران؟ همسرم گوشی را گرفت گفت: به رضا بگو چی شده. تنها چیزی که گفت بیایید سپاه.

بدترین لحظه در زندگی یک مادر همین است. انتظار می‌کشیدم که کی پیکر محمد حسین می‌آید. جمعه شهید شد و پیکر تا پنجشنبه ماند. شهید امجد با محمد حسین شهید شد و سه شهید دیگر یگان صابرین هم جای دیگر شهید شدند. سه شهید را آوردند اما پیکر محمدحسین و امجد را نتوانستند برگردانند. حتی یک شهید هم برای برگرداندن این دو داده بودند. تا پنجشنبه هفته بعد و تشییع 9 روز طول کشید.

 

 نظر دهید »

زندگینامه شهیدمحمد حسین میردوستی

03 شهریور 1395 توسط حديثه براهيمي

شهید سید محمدحسین میردوستی متولد سال 1370 و چهارمین فرزند خانواده میردوستی بود. رزمنده‌ای از یگان

صابرین که داوطلبانه به سوریه رفت و در روز تاسوعا در حلب به شهادت رسید.

 نظر دهید »

عاشقان حرم

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • سیره شهدا
  • راز شهید
  • پرواز تاافلاک
  • تلنگر
  • دختران چادری
  • شهید عبدالهی
  • سربازان روح الله
  • بندگی
  • شهدای حرم
  • زندگینامه شهید محمد حسین میردوستس
  • اولین واخرین تماس
  • بدترین لحظه
  • وصیت نامه شهید

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
. پرده
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس